دو خط موازی

ساخت وبلاگ
يادمه وقتي ميخواستي قلبه رو بدي، ميگفتم اصا ببر واسه شيما جونت، اصا من نميخوام، قهر كردم، نازكشيدي، حتي در موردش پست گذاشتي وبلاگ، ك برو بخر حالا برات ناز كنه، درسته تو يادت نمياد، ولي من خوب يادمه، لحظه لحظه شو، شايد اگه ميدونستم نميخواد بشه، ك نميشه، نه ناز ميكردم، نه سر به هوايي، ميشدم چيزي ك الان هستم...شايدم...نميدونم...شايد تنها داراييم از گذشته يه ليوانه ك تو چمدوناي خونه قايمش كردم ك مبادا ضربه بخوره، يا يه قلب كه از ترس بچه ها تو چهل تا كاور و حوله پيچوندمش، ولي قطعا باارزش ترين چيزاييه ك دارم...نيستم كنارت ولي هنوز، يادَت روشنم ميدارد...از چشامم ك نگم برات... دو خط موازی...ادامه مطلب
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:05

يه حسيه، كه هم طرفو دوس داري هم ندارييني باخودت ميگي اگه الان بهش فكر كنم خيانت ميشه به پارتنرممن خيلي وقته تواين برزخمكه ميخوام بهش فكر نكنمكه پاك كنم ذهنموخيلي وقت يعنيخيلي سالخيلي ماهخيلي هفتهخيلي روزساعتها..دقيقه ها...ثانيه ها...من ديگه به خاطراتم فكر نميكنمفقط ميدونم اون بود كه از همه بهترمنو ميفهميدبااون فقط ميشد خودم باشممن خودم نيستمولي راهي ندارماخه اونم حالش خوبهخودشهزندگي ميكنهشايد ي جابا يه اسميادش بيوفتهياد اوني ك بودي روزايي كه اون يكي ديگه خوب يادشهولي اون يادش نيستهمش مثل يه فيلماون تو گذشته گير كردهكاش بيرون ميومدوقتي اخرين خوبي هارو لحظاتتو ديگه تكرار نكنيميمونه تو مغزتفراموشت نميشههمه ي اخرينا قشنگ نيستولي فراموش نميشهآخرينِ من..بَلَدِ من..من باخودم هنوز دو دوتام ٦تاسخودمو دعوا ميكنماز اتيش جهنم حتي ميترسمميگم نكنبهش فكررر نكنيادش نباشاونكه خوبهخوشحالهفراموش كردهاحمقه توييجاموندهه تويياز گذشته بيا بيرونولي من هنوز وقتي ميگه الو،بغضم ميگيره دو خط موازی...ادامه مطلب
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:05

آخر قصه ما اینجا نبود...آخر قصه ما باید اونجایی میشد که سه تایی نشسته باشیم رو یه کاناپهسر من رو شونه هات بود و دستت بندِ موهام و دستم تو دستِ یه کوچولو که وسطمون داره وول میخوره...آخر قصه ما باید اون دو خط موازی...ادامه مطلب
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 19 تاريخ : جمعه 2 آبان 1399 ساعت: 9:46

امروز تو دفتر بيمه اقاهه خيلي شبيهت بود...انقد خيره نگاهش كردم يهو ديدم ي جوري داره نگام ميكنه خجالت كشيدم...واسه همين بهت پيم دادم ولي پاك كردم...چون قبلشم زنگ زده بودم بهت عيدو تبريك بگم ولي جواب نداده بودي، بعدشم نگفته بودي چخ مرگته اصا ك زنگ زدي، قبلشم واسه اينكه چه حجم نت و واي فايي بگيرم زنگ زده بودم بازم جواب نداده بودي...

موفق باشي.

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 22:38

ولنتاینت مبارک 

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 22:38

ما نه دوستیم و نه دشمن؛ 

تنها دو غریبه ایم با تعدادی خاطرات مشترك :)

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 16:30

مثلن چندسال ديگرمن زن٥٠ واندي ساله ميشوم كه ازدواج كرده ام وبچه دارم!حالاكاملن يادگرفته ام كه وظايف شخصي خودم راانجام بدهم وبه كارهاي همسروبچه هايم هم برسم!جارو زدن وغذاپختن هم كه ديگرنگو؛قلق دم كردن دو خط موازی...ادامه مطلب
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 16:30

از دور ميبينمت با او ؛

چقدر جذّابى ،
چقدر دوست داشتنى ..
ميخواهم برايت خوشبختى آرزو كنم !
اما ..
حسادت نميگذارد ..
نگران نباش !
صداى من اگر به گوش خُدا ميرسيد ،
الآن "او" ، "من" بودم ..

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 16:30

نشستم کل پیام ها رو خوندم از اول این پیج واست یه نظر گذاشتم وراد بشو و بخون 

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 4:46

ب نام خالق هستي...

نشسته بودم صبحونه بخورم..همين ديشب ب فاطمه گفتم دايركتشك ديگه چك نميكنه...ديگه بهش دايركت نميدم...يهو ب سرم زد بيام اينجا...از صب دلم آشوبه...كوفتم شد...حالم بده...فك ميكردم اصا بودو نبودم مهم نيس...ولي انگار دنيارو بهم دادن...دلم برات تنگ شده...خيلي...بيمعرفت يه زنگ ك ميتوني بزني...من كلا از ٢تا٧شب تنهام...ولي حتي سراغيم نميگيري..اصا چرا گوشي نداري...؟!خيلي سوالا تو مخمه...ولي خيلي بده به هواي يكي بري جايي و اون نباشه...اومدم..نبودي...رفتم...

دو خط موازی...
ما را در سایت دو خط موازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khatemovazi11o بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 4:46